سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

طلوع فجر مه من


غم جهان به سر آید چو بدر من به در آید

چو بدر من به در آید به شام ما سحر آید

طلوع فجر مه من غروب هرچه ستاره

که خور ز خجلت رویش ز غرب تیره برآید

سپاه طاغی و باغی کشیده صف به تلاقی

مگر که راه بگیرند و او نه از سفر آید

بگو به خیل سفیهان هرآنچه راه ببندید

به کوه و دشت و بیابان که از ره دگر آید

ز راه امن دل ما مسیر روشن فردا

به کوچه کوچۀ دنیا ببین که بی خطر آید

درخت بوده همیشه به پای مانده ز ریشه

بیا ببین که قوام درختی از ثمر آید

نخیل قدس ولایت ستاده قائم و ثابت

بدین پسین و مطهر ثمر کز آن شجر آید

جهان به پاس وجودش نهاده سر به سجودش

مَلَک عبید ملیکا کز او چنین پسر آید

تمام خانه نمایی نظیف و پاک و مصفا

در انتظار زمانی که دلبرت ز در آید

برای آمدن او محیط خانۀ جان را

هماره دار مهیا، هلا، که بی خبر آید

به‌کاوۀ‌نگران‌گو که آیدازسفرآخِر
کسی که زآمدن او به کام نقل ترآید