اینجا تمام آفتابه ها سوراخند S
و مردانی که از وضو می آیند
سر تا پا خیس ÿ
اینجا بیوه زنان
به سربازان تاید و اسکاچ هدیه می کنند f
تا خون روی جدول پیاده روها را
خود بشویند S
اینجا سایة دو انگشت افراشته A
بر روی گنبدی طلایی رنگ
آن قَدَر بزرگ است
که تو گویی
هر سری خورشیدی است ð
اینجا در میان این همه شهرک های صهیونیست نشین Y
یک مسجد است Z
که حتی بودائی ها هم می دانند \
ازآن کیست
اینجا
شرط می بندم
همان وسط زمین است ü
باور نمی کنی
از هر ملائی که می خواهی
سؤال کن