سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

نگاه روزنه ها

ای ز تو سبز دشت درمنه ها

از شمیم تو، عطر پودنه ها

آی بیمار عشق تو بیزار

از طبیبان و از معاینه ها

ای ز خیرالعمل قیام تو به

ای جهاد تو بانگ مأذنه ها

رزم بین تو و سپاه ستم

معنی بَیِّن مباینه ها

عطش تو، شکست آب زلال

ای عزای تو سوگ آینه ها

منظر پیش کاروان سرها

نیزه ها، پشت، اسب ها، تنه ها

آبیار ضریح تشنه تو

سیل اشک از نگاه روزنه ها

آن بهاران


خود گمان کردم مسیحایی نفس دارد بهار

گُل به دامان، می به جام از پیش و پس دارد بهار

حیرتم افزود چون دیدم به جای باغ و گُل

زیر دامن خرمنی از خار و خس دارد بهار

مرگ را در چشم نرگس می  نشاند کور دل

مرغکان نغمه خوان را در قفس دارد بهار

وقت مِی نوشیدن آمد بر رخ زیبای گُل

لیک در هر باغ صد میر و عسس دارد بهار

دفتری از گُل به بُستان باز هست اما چه سود؟

بر در هر بوستان چندین حَرَس دارد بهار

آسمان هم بخل دارد، شد سِتَروَن ابرها

مرگ می بارد، خزانی زودرس دارد بهار

قامت گل از کمر بشکسته و قدش خمید

پس بگو دیگر محبت با چه کس دارد بهار؟

سوسن عطشان زبانش از گلو آویخته است

کاروان مرگ را با این جَرَس دارد بهار

یادی از آن نوبهاران بود در اذهان ما

خود گمان کردم مسیحایی نفس دارد بهار