بگذار
تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت
عشق مدام! ما
با قصه
های آدم وگندم نخفته ایم
آغاز این فسانه شده
اختتام ما
خود کهنه
مومیائی این زخم مزمنیم
جز ما دگر چه چیز
بود التیام ما
قانع
شدیم با دو سه نفرین برای خصم
کی؟ کِی؟ کجاست شیر
یل انتقام ما؟
اکنون
که هر کدام به یک سوی می رویم
بر هم زده است دست
چه کس انسجام ما؟
باور
کنیم خصم برون از من و تو نیست
ما خود شدیم چاشنی
انهدام ما
ایمان
بیاوریم که دشمن شکستنی است
تنها ره نجات بود
اهتمام ما
اینجا
فقط سلاح شن و سنگ کافی است
حق می کند دفاع ز
بیت الحرام ما
بی
شک به جنگ لشکر فیلان ابرهه
پیروز می شوند پیاده
نظام ما
تنها نه آن عزیز
به حصر است منحصر
حصر است سر به سر
همه دارالسلام ما
سلام استاد
مثل همیشه خواندنی. گفتم یادی از شما کرده باشم.
به من سر بزنید خوشحال میشم.
احسنت
و مشتاق دیدار مجدد شما در "حلقه رندان" و "قند و نمک" و...