سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

حضرت شمس .......

این سروده را فرزند عزیزم ( س . ح . آ . ح ) عبدالزهرا (که هم شاعراست، هم روحانی، هم ورزشکار و هم بسیاری توانائی های دیگر دارد) در زمانی که نسبتاً تازه در وادی شعر قدم نهاده بود برای من سرود، البته پا به پای هم پیش رفتیم و امروز بحمدالله شاعرخوبی شده است. برایش آرزوی موفقیت های بزرگ و بزرگتر دارم



باعرض سلام و ادب به محضر استاد مسلّم ...جناب استاد کاوه و دوستان عزیزو گرامی...
برگ سبزی است تحفه درویش....

حضرت شمس.......

 

مرد و زنهایی که مارا محرمید

حرف این طفل ادب را بشنوید

حضرت استاد گر اذنم دهد

پا به روی چشم زارم گر نهد

آخر هفته به پابوسش روم

خاک پایش را به چشمانم نهم

دیدگانم را بهاری می کنم

اشک شوق از دیده جاری می کنم

بوسه ای میگیرم از دستان او

تا دمی خود را کنم مهمان او

آرزویم دیدن رویش شده

دل اسیر طاق ابرویش شده

حضرت استاد کاوه شمس دل

کرده این طفل دبستان را خجل

اذن فرموده به پابوسش روم

ساعتی مهمان احسانش شوم

درس شعر از مکتبش آموختم

در فراقش مثل شمعی سوختم

بخت و اقبالم چه با سر آمده

شام هجرش گوئیا سر آمده

رخصتی داده به دربارش رسم

سر به زیر مقدم پاکش نهم

چون به درک محضرش نائل شوم

بر هزاران منفعت قابل شوم

السلام ای حضرت شمس دلم

حضرت استاد نازو خوشگلم

در فراقت ابر باران بوده ام

هر سحر خون جگر نوشیده ام

شام هجرانم دگر آخر رسید

آفتاب بخت من امشب دمید

شمس رویت شمس دیوانم شده

چشم زیبایت غزلخوانم شده

احتیاجی نیست من صحبت کنم

آمدم شمس رخت رؤیت کنم

ای سرو جانم به قربان سرت

آمدم زانو زنم در محضرت

آمدم طفل دبستانت شوم

آمدم اینجا که قربانت شوم

آمدم شمس دل زارم شوی

یوسف زیبای بازارم شوی

آمدم جبران احسانت کنم

آمدم جان را به قربانت کنم

آمدم یک دم نشینم در برت

تا نفس دارم بمانم نوکرت

آمدم مجنون دورانم کنی

تا در این دوران غزلخوانم کنی

بیش از این حرفی ندارم شمس من

کاوه اسطوره ام حرفی بزن ...

( س . ح . آ . ح ) عبدالزهرا
1393/10/19

بحرطویل اکبر احمدیه برای پنجاه و نهمین سالگرد زادروزم

بحرطویل بسیار زیبای دوست نازنینم اکبر احمدیه که برای پنجاه و نهمین سالگرد زادروزم سروده است


تبریک و سلامم به عزیزی که شده اول مرداد به دنیا و گذشته است بر او شش دهه ازسال ومه و روز و شب و نیزچشیده است همی سردی و هم گرمی ایام و شده کاوه دوران و همی شاعر و هم مرشد و هم شمع به هر انجمنی ، جمع بگردیده بر او اهل ادب ، اهل قلم ، اهل دل و اهل طرب ، شاد بباشی و خداوند تو را حفظ نماید همۀ شش دهه دوم عمرت .

چارانۀ علیرضا حمیدی در پنجاه و نهمین سالگرد زادروزم

چارانۀ زیبائی که علیرضا حمیدی نازنین در پنجاه و نهمین سالگرد زادروزم برای من سرود


ای که پنجاه ونه شدی برخیز


شعر تو بر بدان چو فلفلِ تیز 

دارم امید آن ز نزد شما

غم فراری شود چه گنده چه ریز

اخوانیۀ حجةالاسلام سید محمد حسینی

اخوانیه برای مهندس کاوه به مناسبت تشریف فرمایی ایشان به قم و محفل طنز قمپز:


چهره اش خوشگل و ناز است مهندس کاوه

ریش او بسکه دراز است مهندس کاوه


تیغ طنزش همه گیر است و عدالت دارد

با چپ و راست بساز است مهندس کاوه


ظاهرش گرچه چو رندان بلاکش کرده

بخدا اهل نماز است مهندس کاوه


دولتی تا که به افراط، و تفریط رود

تیغ نقد که نیاز است؟ مهندس کاوه


طنز عباس1، مجاز است و گهی غیر مجاز

شعر او جمله مجاز است مهندس کاوه


گرچه سنتور و سه تار و نی و تنبک دارد

عاشق نغمه ی ساز است مهندس کاوه


احمدی2 گر به مثل گشته چو سلطان محمود

دلبری مثل ایاز است مهندس کاوه


احمدی3 نان و نمک می خورد هر شام و ناهار

شام او اردک و غاز است مهندس کاوه


گرچه"عباس"4 عبوس است و کمی هم اخمو

صاحب چهره ی باز است مهندس کاوه


دوستان درد دل خویش بگویند به طنز

بیگمان محرم راز است مهندس کاوه


نیمه شب، سید بیکار  سراید شعر و

غرق در راز و نیاز است مهندس کاوه


#سیدمحمدحسینی

1، 2، 3 و 4 اشاره به دکتر عباس احمدی

جامه ای از عشق بپوشان مرا

من ز دیار بی غزل خسته ام
دل به دل قافیه ها بسته ام


منتظرم شعر بنوشان مرا
جامه ای از عشق بپوشان مرا

مطربم و پنجه به دف می زنم
شعر تو می خوانم و کف می زنم

دلخوشی ام خواندن اشعار توست
دلبری و عشوه گری کار توست

کاش که من مثل تو شاعر شوم
بهر تغزل چو تو ماهر شوم
"امیر جان دل"...........تقدیم به استاد کاوه عزیزم
https://www.facebook.com/amir.jandel