آشیخ حسن، سلام از دور
امروز خدای کعبه و طور
این بنده خود نموده مأمور
تا بار دگر بدون سانسور
گوید نبری زیاد آن شور
حالا که شدی رئیس جمهور
گفتیم نه ما چپیم، نه راست
گفتی ره اعتدال با ماست
آن جمعه که مرد و زن به پا خاست
هجده میلیون نفر تو را خواست
پس از همه وعده ها مشو دور
حالا که شدی رئیس جمهور
بربند در دروغ گفتن
قفلی ز زبان خلق برکن
قفل در حَصر دوست بشکن
قفلی در اختلاس ها زن
بی بهره مکن کلید مشهور
حالا که شدی رئیس جمهور
سلول مکان دزد و جانیست
کی خانه رودکی و مانیست
با اهل هنر جفا روا نیست
هرکس که چنین کند روانیست
جان تو و جان تار و تنبور
حالا که شدی رئیس جمهور
برخاست ز تخت دیوِ منفور
ایران همه گشته شاد و مسرور
تو مثل سلیمان شده مأمور
در قبضه توست غول تا مور
بر تخت و کله مشو تو مغرور
حالا که شدی رئیس جمهور
ضحاک و دو مار تشنة خون
کردیم ازین سرای بیرون
برخیز برای حفظ قانون
من کاوه ام و توئی فریدون
دادم به کَفَت بیرق و منشور
حالا که شدی رئیس جمهور