سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

شور لقا


آن روز سحرگاه هوا رنگ دگر داشت

گویی که مؤذن ز همه چیز خبر داشت

کاو تا سر گلدسته به پرواز سفر کرد

هم صوت اذانش دم مرغان سحر داشت

آن روز مؤذن نه اذان، هلهله می کرد

از شوق به گلدسته سحر ولوله می کرد

بی آن که بداند ز چه رو، شاد و غزل خوان

با بانگ اذان سحرش غلغله می کرد

آن روز ملائک همه تبریک بگفتند

جمّاش صفت، شاد، بگفتند و شنفتند

مهمان عزیزی به جنان عزم سفر داشت

معراج علی بود، سمائات برفتند

رویی به زمین خورد که پر شور و شعف بود

دستی به هوا رفت که تیغیش به کف بود

آن دست فرو آمد و آن روی فرا رفت

شق القمر کوفه و خورشید نجف بود

 

از شور لقا شیر خدا شعر طرب گفت

تا فُزتُ وَرَب، فُزتُ وَرَب، فُزتُ وَرَب، گفت

کاوه   تهران  1364/3/18