سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

اکرمی

ایا اکرمی، مرد بی دین و رای

ز کس گر نترسی، بترس از خدای1

کـه گفتت بیا کار ضحاک کن

که گفتت برو کاوه را آزمای

رهی را بپیمای چون تیر راست

در این راه کج چون کمان تا کجای

مـنم رهرو راه پروردگار

ترا دیو و شیطان بود رهنمای

یـقین دان زمرد بود شعر من

ترا کور می سازد ای اژدهای

که شاعر چو رنجد بگوید هجا

بماند هجا تا قیامت بجا1

اگر تیره بینی تو دنیای خود

نمودی جهان تیره از رای خود

کـَوَندَه2 نهادی مرا زیر پای؟

کنون دامت افتاد بر پای خود

رها کردی از شست تیری ولی

نزد چون تو کس تیر بر نای خود

مـیان دو کس جنگ چون آتش است3

تو آتش فکندی به شولای خود

یـلان نزد کاوه سپر افکنند

نبودی تو آگه ز یارای خود؟

که شاعر چو رنجد بگوید هجا

بماند هجا تا قیامت بجا



1- از حکیم ابوالقاسم فردوسی

2- بر وزن "رَوَنده" به معنی تور و دام

3- از شیخ مصلح الدین سعدی