سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

پراکنده گویی

نقیضه تضمین بر غزل حافظ

به مژگان سیه کردی هزارن رخنه در دینم

بلی لازم نباشد مته، چون من Made in چینم

ندارم حال از جا پا شدن، گر درد داری، خود

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

اگر داری تو آلزایمر، خودم استیل کولینم

بگفتم که ندارم حال از جا پا شدن، اما

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

جهان پیر است و بی بنیاد، از این فرهاد کش فریاد

به من از بیستون حرفی زنی بر خویش می ر...

فقط یک ترم رفته هاگوارد و شد چنان استاد

که کرد افسون نیرنگش ملول از جان شیرینم

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل

نیازی نیست بر کولر، ز سیما، فیلم میبینم

مغنی بوده ام عمری، مرا با عود و عنبر چه؟

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که یک تفسیر الحاقی به نفعم کرد کاترینم

و با من گفت قربانت گزینه های روی میز

که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

اگرچه مطمئناً من کمی بهتر ز پوتینم

حلالم باد اگر من دوست بگزینم به جای جان

حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز

و ساقی گفت: ساکت شو،که دارم خواب می بینم

همه رویای ارزانی، تو از خوابم چه می دانی؟

که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین

اگر گویند در دور دگر هم عضو کابینه م

چه غم دارم که برق خانه ام وصل است یا قطع است

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

چه کس در دفتر اسناد رسمی کرده تضمینم؟

نگویی این خطا باشد که بی ربطند ابیاتم

همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

غلط کردم

نقیضه ای بر غزل وحشی بافقی با مطلع

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط

گفتم از حال و هوای او، غلط کردم غلط

با تو گفتم ماجرای او، غلط کردم غلط

خواستم جنس آورم از چین، خطا کردم خطا

زر، کند مس کیمیای او، غلط کردم غلط

پول هائی را که بردم چین، هدر دادم هدر

خرج شد در شانگهای او، غلط کردم غلط

یک زن چینی گرفتم، مهریه بی مهریه

دل سپردم بر وفای او، غلط کردم غلط

باز بود از ابتدا رویش ولی من رو به رو

سکه دادم رو نمای او، غلط کردم غلط

بود او چینی، ولی لحظه به لحظه دم به دم

می شکستم من به جای او، غلط کردم غلط

کونگ فو زد، شد سیاه این پیکر من جا به جا

از کمربند سیای او، غلط کردم غلط

با حساب بانکیم خود را رها کردم رها

ثروت من شد فدای او، غلط کردم غلط

همچو وحشی رفت جانم در هوایش، حیف حیف

خو گرفتم با جفای او، غلط کردم غلط

شهر خالی


بر اساس ترانۀ "شهر خالی خانه خالی" سروده شده. لطفاً روی آن آهنگ ترنم کنید


شهر سرده، جاده سرده، کوچه سرده، خانه داغه

جیب خالی سفره خالی لیک روشن صد چراغه

پخته اند از هُرم گرما میهمان و اهل خانه

جملگی در التهاب و پنجره ها چارتاقه

 

وای از دنیا که یار از یار می ترسد

عاشق از این دلبر تب دار می ترسد

خشک شد دریاچه بالاجبار می ترسد

غنچه های تشنه از این کار می ترسد

گاز و آب از برگۀ اخطار می ترسد

کنتور برق از اضافه بار می ترسد

 

در زمستان چون دمای خانه ام از حد گذشت

لحظه های گرم خانه بر من و تو بد گذشت

آشنا نا آشنا شد

تا بلی گفتم بلا شد

هر زمستان ناله کردم حلقه بر هر در زدم

سنگ سنگ خانه های داغ را بر سر زدم

آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید

 

شهر گرمه، جاده گرمه، کوچه گرمه، خانه سرده

جیب خالی، سفره خالی، پر ز خالی جیبِ مَرده

کوچه ها مثل جهنم تفت دیده، داغ کرده

توی خانه زمهریره، فاصله تنها یه پرده

 

وای از دنیا که یار از یار می ترسد

عاشق از این دلبر تب دار می ترسد

خشک شد دریاچه بالاجبار می ترسد

غنچه های تشنه از این کار می ترسد

گاز و آب از برگۀ اخطار می ترسد

کنتور برق از اضافه بار می ترسد

 

چشمه ها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت

هرکسی اندرز ماها را به دست کم گرفت

چشمه ها جوشی ندارد تشنه که نوشی ندارد

بر من و بر ناله هایم هیچکس گوشی ندارد

 

شهر خالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی

جام خالی سفره خالی ساغر و پیمانه خالی

کوچ کردن دسته دسته آشنایان عندلیبان

باغ خالی باغچه خالی شاخه خالی لانه خالی

 

صرفه جویی کن که یار رفته باز آید

صرفه جویی کن که بخت خفته بازآید

صرفه جویی کن گل بشکفته باز آید

تا که دریا سوی دشت تفته باز آید

بازآ تا بر در حافظ سر اندازیم

گل بیفشانیم ومی در ساغر اندازیم

کاوه   تهران 26/2/93

در سوگ محمد رضا لطفی

مــی توان آیا دوباره نغمه تاری شنید

بی که بینی قطرۀ اشکی ز چشمانی چکید؟

حــافظیه1 بی نوا1یش بی نوا شد بینوا

سرو شیراز1 از غمش پژمرده شد، قدش خمید

مــست از آن چشمۀ نوشش2 شدید و تا هنوز

در نماز پنج گاهی2 بال در بال3 همید

دستگاه شور4 در هستی معما4 ساز شد

تار در شور است از زخمی که بر جانش کشید

رمز عشقش5 تا به جان دشت ها5 ماهورها5

ریخت، از سرپنجه اش آوا، به کوهستان خنید

ضــرب با آن طنطنه در پیش تارش رنگ باخت

نی نواز اما چه خوش در پردۀ نی می دمید

اشک می بارد به سوگش میرزا عبداللهی6

خود همایون7 هم دراین بیداد7و شور7غم تکید

لــطفی از مضراب او بر تار یحیی می نشست

تار هم بشکست چون که با دل او می تپید

طــرح مرآةالخیال8 ما شده هر نغمه اش

یا ز هر انگشت او اوهام ما آمد پدید؟

فــرصتی ای عاشقان9 در اصفهان9 دیگر نماند

تا دل شیدا9 سه تارش9 را به گوش جان شنید

یــاد طاهرزاده10 هم کرد او به تعریف صدیق

پس شما هم یاد او با ذکر (الحمدی)1کنید



1اجرا در دستگاه نوا ، در حافظیه شیراز(به تاریخ سال ۱۳۵۶)

2- چشمه نوش - اجرا در دستگاه راست پنجگاه،(مرکب خوانی)

3تار (لطفی) دکلمه شعر سایه

4معمای هستی - اجرا در دستگاه دستگاه شور

5رمز عشق - در دستگاه ماهور و آواز دشتی

6ردیف میرزا‌عبدالله - گروه بانوان شیدا-آثاری از درویش‌خان

7بیداد - در دستگاه همایون و شور

8مرجع دوازده مقام موسیقی ایرانی

9ای عاشقان- تکنوازی سه‌تار در بیات اصفهان توسط گروه بانوان شیدا

10به یاد طاهرزاده با صدای صدیق تعریف11- ماده تاریخ (93)

حلقۀ مفقوده

"ما گدایان بعد از این از کار و بار آسوده‌ایم"1

چون که دولت گفت و ما اطفال را افزوده ایم

نفت آمد بر سر سفره، پی یارانه ایم

بستنی را خورده ایم و در پی فالوده ایم

جملگی مان مردمی دیندار و "روحانی" شدیم

گرچه می گفتیم ما با خصلتی "محمود"ه ایم

پیشتر زان، جمله اهل "سید خندان" بدیم

پیشترتر با رسول "هاشمی" خوش بوده ایم

پس چه غم، چون هر که آید رنگ می گیریم از او

گو به "داروین" کشف شد، ما حلقۀ مفقوده ایم



1- مصراع از عبید زاکانی