سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

کربلا

تا سپاه دیو خوی کربلا

شد روان از کوفه سوی کربلا

حج ابراهیم را شد اسمعیل

زائر لبیک گوی کربلا

دید خاک آلوده جسم دشت را

شست با خون دست و روی کربلا

اشک در چشمان صحرا حلقه زد

خشک شد آب گلوی کربلا

در ازای دانش سقراط دشت

شوکران دارد سبوی کربلا

دست دانش کوزه ای پر آب کرد

دست شد سیراب جوی کربلا

از خجالت روی می مالد به خاک

تا ابد دست عموی کربلا

رود این سو، خیمه آن سو تشنه لب

ریخت بر خاک آبروی کربلا

ذوالفقار حیدری در کف گرفت

تا جوان جنگجوی کربلا

تندرآسا رعشه بر دونان فکند

آذرخش تیزپوی کربلا

ابر خون بارید تا فریاد رعد

محو شد در های و هوی کربلا

عاقبت یک کودک شش ماهه شد

کاشف سر مگوی کربلا

نیزه ای شد سربلند از آن که شد

قامت روی نکوی کربلا

دید هفتاد و دو خون دیبای خاک

پرنیان شد تار و پوی کربلا

آن که بوسید آن رگ بُبریده را

خون دل خورد از گلوی کربلا

ریخت ثارالله در جان، زاین سبب

شام دارد عطر و بوی کربلا

تا کند خاک شهیدان توتیا

"کاوه" دارد آرزوی کربلا

کافر عشقم اگر سودا کنم

با جهان یک تار موی کربلا