نقیضه تضمین بر غزل حافظ
به مژگان سیه کردی هزارن رخنه در دینم
بلی لازم نباشد مته، چون من Made in چینم
ندارم حال از جا پا شدن، گر درد داری، خود
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
اگر داری تو آلزایمر، خودم استیل کولینم
بگفتم که ندارم حال از جا پا شدن، اما
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی بنیاد، از این فرهاد کش فریاد
به من از بیستون حرفی زنی بر خویش می ر...
فقط یک ترم رفته هاگوارد و شد چنان استاد
که کرد افسون نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
نیازی نیست بر کولر، ز سیما، فیلم میبینم
مغنی بوده ام عمری، مرا با عود و عنبر چه؟
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که یک تفسیر الحاقی به نفعم کرد کاترینم
و با من گفت قربانت گزینه های روی میز
که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
اگرچه مطمئناً من کمی بهتر ز پوتینم
حلالم باد اگر من دوست بگزینم به جای جان
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز
و ساقی گفت: ساکت شو،که دارم خواب می بینم
همه رویای ارزانی، تو از خوابم چه می دانی؟
که غوغا میکند در سر خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر گویند در دور دگر هم عضو کابینه م
چه غم دارم که برق خانه ام وصل است یا قطع است
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
چه کس در دفتر اسناد رسمی کرده تضمینم؟
نگویی این خطا باشد که بی ربطند ابیاتم
همانا بیغلط باشد که حافظ داد تلقینم
اگرچه جمله خوبان می کنند هر لحظه تحسینم
ولی در پیش ماه روی تو من شمع مسکینم
تو را من عاشقانه عاشقانه می پرستم
قسم به قبله ی رویت، تو هستی دین و آیینم
برای وصل روی تو هزاران بار ثنا گفتم
دعا کردم ولی انگار خدا نشنیده آمینم
بفرمود لحظه ای یادم کنی آیا؟! بگفتم:
"مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم"
جهان هرگز ندارد ارزش یک تار مویت
"که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم"
"اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست"
به حکمش می نهم سر را که هست چون جان شیرینم
حلالش باد اگر گیرد ز من جانانه جان را
"حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم"
"ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل"
بیا تا از زلال چشمه ی لب بوسه برچینم
ربودم بوسه در خواب و به پوست خود نمی گنجم
"که غوغا میکند در سر خیال خواب دوشینم"
نویسم مشق عشق تو به لوح دل دمادم
"همانا بیغلط باشد که حافظ داد تلقینم"
سلام
اینجوری نقیضه بر یک غزل کامل رو ندیده بودم خیلی جالب بود احسنت
راستی ، بالاخره وبلاگ بنده بعد از خیلی وقت ! به روز شده ، با احترام دعوتید [گل]