مــی توان آیا دوباره نغمه تاری شنید
بی که بینی قطرۀ اشکی ز چشمانی چکید؟
حــافظیه1 بی نوا1یش بی نوا شد بینوا
سرو شیراز1 از غمش پژمرده شد، قدش خمید
مــست از آن چشمۀ نوشش2 شدید و تا هنوز
در نماز پنج گاهی2 بال در بال3 همید
دستگاه شور4 در هستی معما4 ساز شد
تار در شور است از زخمی که بر جانش کشید
رمز عشقش5 تا به جان دشت ها5 ماهورها5
ریخت، از سرپنجه اش آوا، به کوهستان خنید
ضــرب با آن طنطنه در پیش تارش رنگ باخت
نی نواز اما چه خوش در پردۀ نی می دمید
اشک می بارد به سوگش میرزا عبداللهی6
خود همایون7 هم دراین بیداد7و شور7غم تکید
لــطفی از مضراب او بر تار یحیی می نشست
تار هم بشکست چون که با دل او می تپید
طــرح مرآةالخیال8 ما شده هر نغمه اش
یا ز هر انگشت او اوهام ما آمد پدید؟
فــرصتی ای عاشقان9 در اصفهان9 دیگر نماند
تا دل شیدا9 سه تارش9 را به گوش جان شنید
یــاد طاهرزاده10 هم کرد او به تعریف صدیق
پس شما هم یاد او با ذکر (الحمدی)11 کنید
1- اجرا در دستگاه نوا ، در حافظیه شیراز(به تاریخ سال ۱۳۵۶)
2- چشمه نوش - اجرا در دستگاه راست پنجگاه،(مرکب خوانی)
3- تار (لطفی) دکلمه شعر سایه
4- معمای هستی - اجرا در دستگاه دستگاه شور
5- رمز عشق - در دستگاه ماهور و آواز دشتی
6- ردیف میرزاعبدالله - گروه بانوان شیدا-آثاری از درویشخان
7- بیداد - در دستگاه همایون و شور
8- مرجع دوازده مقام موسیقی ایرانی
9- ای عاشقان- تکنوازی سهتار در بیات اصفهان توسط گروه بانوان شیدا
10- به یاد طاهرزاده – با صدای صدیق تعریف11- ماده تاریخ (93)
"ما گدایان بعد از این از کار و بار آسودهایم"1
چون
که دولت گفت و ما اطفال را افزوده ایم
نفت آمد بر سر سفره، پی یارانه ایم
بستنی
را خورده ایم و در پی فالوده ایم
جملگی مان مردمی دیندار و "روحانی" شدیم
گرچه
می گفتیم ما با خصلتی "محمود"ه ایم
پیشتر زان، جمله اهل "سید خندان" بدیم
پیشترتر
با رسول "هاشمی" خوش بوده ایم
پس
چه غم، چون هر که آید رنگ می گیریم از او
گو
به "داروین" کشف شد، ما حلقۀ مفقوده ایم
1- مصراع از عبید زاکانی
عزیزم، نازنینم، مهربانم، عشق من، شیرین تر از جانم
چرا بابات میگه نه؟
بیا با هم بگیریم انتقامی سخت، از آن مرد
بیا کاری کنیم امروز تا در نیمۀ هر ماه
دلش خون شِه
و اعصابش حسابی درب و داغون شِه
بیا کاری کنیم از ماه دیگر مبلغ یارانه اش کم شِه
و شرعاً مادرت با "کاوه" محرم شِه
و پیش چشم بابایت ببوسم مادرت را
هم دل بابات پر غم شِه
هم روابط خوب و محکم شِه
بیا کاری کنیم از ماه دیگر مبلغ یارانه ات واریز در دفترچۀ من شِه
و بعد از آن
و بعد از آن بکوشیم و
به حکم دولتی جمعیت کشور بیافزائیم
"طرحی نو در اندازیم"
و هی یارانه را افزون ترش سازیم
و کالا ده سبد گیریم
ما از گشنگی هرگز نمی میریم
خدا با ماست
و هرچیزی نباشد نون خشکی هست
خواه با ماست، خواه بی ماست
و البته برای هر یک از آن بچه های ناز
حسابی می کنم در بانک ملی باز
و سهم شخصی یارانه اش را در حساب شخصی اش واریز می سازم
که تا شاید پس از صد سال دیگر
به شرط آن که تبلیغات، تحدیدات، تطمیعات
برای انصراف از اخذ یارانه
ذهنش را نیالاید
پس از صد سال دیگر در حسابش
مبلغی شاید حدود شصت میلیون – یا کمی کمتر- موجود است
بدان من خود مهندس هستم و ماشین حسابم مارک مرغوبی است
چه می گفتم؟ آهان
صد سال دیگر در حسابش مبلغی شاید حدود شصت میلیون – یا کمی کمتر- موجود است
که با نرخ تورم می تواند با چنین پولی
در آن ایام یک بسته آدامس خوب نعنایی بگیرد
ولی افسوس
دیگر در دهانش هیچ دندانی ندارد کودک فرتوت من آن روز
ببین انگار بابای تو حق دارد
عزیزم، نازنینم، مهربانم، عشق من، شیرین تر از جانم
بیا بگذر
بیا هر یک به تنهایی
مسیر زندگی را طی کنیم عشقم
گناه کودکان بی گناهم چیست؟
هر دو در ایستگاه بودیم
من با چمدانی در دست
او با دستانی در جیب
ناگاه
تمام ایستگاه رفت و او را با خود برد
و من
در ازدحام کوپه
چه تنها مانده بودم
با احترام به دوست عزیز مرحومم "قیصر امین پور"