جان
جواد دوش کجا بوده ای؟
شک نکنی، در دل
ما بوده ای
دوش
گرفتی و کمر درد رفت
ای که همیشه سرِپا بوده ای
بی من
بیچاره چرا بودهای؟
گفت
کَری من که ترا بوده ام
آه که تو دوش
کِرا بوده ای
لیک
به انگارۀ دل واپسان
در سفر آمریکا
بوده ای
کشک
برم تا بر دل واپسان
چون که تو دل
واپس ما بوده ای
هوش تو
دیدیم گَهِ گفتگو
تیزتر از باد صبا بودهای
آن دگران
رنج و بلا بوده اند
صرف، شما رفع بلا بوده ای
خندۀ از
قعر دل تو گواست
حکم برنده، شما بوده ای
رنگ نداری
و زرنگ جهان
هستی و از روز کذا بوده ای
فارغی از زرد و
سفید و بنفش
تو ز همه رنگ جدا بودهای
تهران 94/11/5