سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

میز کنفرانس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پنجره ها

پنجره های من و تو با هم وا می شوند

پنجره های من و تو با هم بسته می شوند

پنجره های من و تو، به هم وابسته می ش.ند

 

پنجره های من و تو در تنهائیمان وا می شوند

پنجره های من و تو در ازدحام بسته می شوند

پنجره های من و تو، در ازدحامِ تنهائی وابسته می شوند

 

پنجره تو، وقتی تو پشت پنجره ات هستی وا می شود

پنجره تو، وقتی پدرت نیز پشت پنجره ات هست، بسته می شود

پنجره تو، به تو و پدرت وابسته می شود

 

پنجره من، وقتی پشت پنجره ام هستم وا می شود

پنجره من، وقتی مادرم نیز پشت پنجره ام هست، بسته می شود

پنجره من ، به من و مادرم وابسته می شود

 

تا پنجره تو همیشه باز باشد، کاش بی پدر بودی

تا پنجره من هرگز بسته نشود، کاش ...... ولی هیچ کس بی مادر نمی شود

کاش پنجره ها بی دلیل وابسته می شدند

چشمه

چه قَدَر کم داره چشمه، اگه بارون نباشه

اگه که کنارش اون بیدای مجنون نباشه

بید مجنونم که باشه به چه دردی می خوره؟

اگه یه پرنده رو شاخه ها مهمون نباشه

یه پرنده هم باشه، بازم چه فایده ای داره؟

اگه رو شاخه ها یک لونه آویزون نباشه

حالا لونه هم که باشه، مگه فرقی می کنه؟

وقتی جفتش توی لونه بغل اون نباشه

بگو جفتشم باشه، کسی ضمانت می کنه؟

که قشنگ باشه و ریختش مث میمون نباشه

جنیفر لوپز باشه، به درد عمه اش می خوره

زن باید خونه بمونه، با این و اون نباشه

ماده هه نجیب بود و مثل آدم تو خونه موند

نر باید کاری کنه خونه یه زندون نباشه

یه زن پاک و نجیبم باشه اول غمه

وقتی نازا باشه، اینجاهاش یه تخمدون نباشه

تو بگو جوجه بیارن، چه جوری سیرش کنن؟

اگه آب تو چشمه باشه، ولیکن دون نباشه

آب و دونم که باشه، تا لونه شون خراب نشه

باس یه نذری بکنن بارون و تیفون نباشه

اگه جفت خوبی باشن، نذرشون ادا بشه

چه قَدَر کم داره چشمه، اگه بارون نباشه

حالا بارون بیاد و چشمه بجوشه، بی صفاس

اگه که کنارش اون بیدای مجنون نباشه

بید مجنونم که باشه به چه دردی می خوره؟

اگه یه پرنده رو شاخه ها مهمون نباشه

یه پرنده هم باشه، بازم چه فایده ای داره؟

اگه رو شاخه ها یک لونه آویزون نباشه

حالا لونه هم که باشه، مگه فرقی می کنه؟

وقتی جفتش توی لونه بغل اون نباشه

بگو جفتشم باشه، کسی ضمانت می کنه؟

که قشنگ باشه و ریختش مث میمون نباشه

جنیفر لوپز باشه، به درد عمه اش می خوره

زن باید خونه بمونه، با این و اون نباشه

ماده هه نجیب بود و مثل آدم تو خونه موند

نر باید کاری کنه خونه یه زندون نباشه

یه زن پاک و نجیبم باشه اول غمه

وقتی نازا باشه، اینجاهاش یه تخمدون نباشه

تو بگو جوجه بیارن، چه جوری سیرش کنن؟

اگه آب تو چشمه باشه، ولیکن دون نباشه

آب و دونم که باشه، تا لونه شون خراب نشه

باس یه نذری بکنن بارون و تیفون نباشه

اگه جفت خوبی باشن، نذرشون ادا بشه

چه قَدَر کم داره چشمه، اگه بارون نباشه

حالا بارون بیاد و چشمه بجوشه، بی صفاس

اگه که کنارش اون بیدای مجنون نباشه

بید مجنونم که باشه به چه دردی می خوره؟

اگه یه پرنده رو شاخه ها مهمون نباشه

یه پرنده هم باشه، بازم چه فایده ای داره؟

اگه رو شاخه ها یک لونه آویزون نباشه

حالا لونه هم که باشه، مگه فرقی می کنه؟

وقتی جفتش توی لونه بغل اون نباشه

بگو جفتشم باشه، کسی ضمانت می کنه؟

که قشنگ باشه و ریختش مث میمون نباشه

جنیفر لوپز باشه، به درد عمه اش می خوره

زن باید خونه بمونه، با این و اون نباشه

ماده هه نجیب بود و مثل آدم تو خونه موند

نر باید کاری کنه خونه یه زندون نباشه

یه زن پاک و نجیبم باشه اول غمه

وقتی نازا باشه، اینجاهاش یه تخمدون نباشه

تو بگو جوجه بیارن، چه جوری سیرش کنن؟

اگه آب تو چشمه باشه، ولیکن دون نباشه

آب و دونم که باشه، تا لونه شون خراب نشه

باس یه نذری بکنن بارون و تیفون نباشه

اگه جفت خوبی باشن، نذرشون ادا بشه

چه قَدَر کم داره چشمه، اگه بارون نباشه

حالا بارون بیاد و چشمه بجوشه، بی صفاس

اگه که کنارش اون بیدای مجنون نباشه

پیرمرد و خرش

یک شب بی ماه، یک جای غریب

از فراز کوه، راهی رو به شیب

کوره راهی تنگ و تار و ناشناس

یک الاغ پیر، مردی آس و پاس

زوزه ی گرگ و هیاهوی شغال

قهقه کفتارهای بی خیال

برف روی خاک جاده سردِ سرد

مانده بر آن رد پای خر و مرد

در سراشیبی خرک ترمز برید

تیزتر می رفت و مرد او را ندید

برف جاده رد پای خر نداشت

مرد حیران که خر او پر نداشت

مرد حیران بود از پرواز خر

می رسید از دوردست آواز خر

مرد گفتش: هان، کجایی ای رفیق؟

عرعری زار آمد از چاهی عمیق

بر سر چه آمد و نظّاره کرد

در غم خر جامه ی خود پاره کرد

گفت: یارم بود این خر سال و ماه

بایدش بیرون کشم از قعر جاه

ناگهان ابلیس آمد بی درنگ

گفت: عمق چه زیاد است ای مشنگ!

خر که پیر است و یقین پایش شکست

تا به کی باید به سوگ خر نشست؟

مرد گفت: آری برون نتوان کشید

لیک آن جا در عذاب است ای پلید

چاره ای باید که در این دم کنم

لااقل در مرگ رنجش کم کنم

گفت شیطان: این که آسان است نیز

خاک این کهسار را در چاه ریز

خر شود مدفون درون چاه و خاک

می شود وجدانت از این ننگ پاک

گول شیطان کارگر شد آن زمان

مرد گفت: آری، بهین راه است آن

برف ها را زد کنار از روی راه

خاک می آورد در دست و کلاه

از سر چه، بر سر خر ریخت راست

خاک بر سر خر ندانست این چراست

خاک می آورد پی در پی و خر

از خریت می فشاند آن را ز سر

خیر خر می خواست در آن مرگ مرد

خر نمی فهمید، خاک از تن سترد

خاک ها می ریخت از سر زیر پا

پای می کوبید بر آن خاک ها

خاک ها بر روی هم انباشتند

تا لب چه آن الاغ افراشتند

"خر مؤدب شد"، قدم بیرون نهاد

صاحب خر شد ازین اقدام شاد

نک شنو از ماجرای خر سه پند

در فکن در آتش از بهرش سپند

یک -  نباشد گول شیطان جمله بد

از خریت گاه شیطان می شود

دو - اگر خاکت به سر ریزند نیز

سر به کار انداز، وان هوش تمیز

خاک بر سر، گر تو چون آن خر شوی

پله سازی خاک و بالاتر شوی

سه - اگر خر نزد تو خیلی خر است

لیک گاهی از تو هم عاقل تر است

یک سه ی دیگر - به وقت انتخاب

هر خری شد، زانتخابش رو متاب

هر خری یک دوره ای در چاه بود

زیر پای خویش را محکم نمود

این درون چه شدن شد یک آوانس

شرط نبود بر همه فوق لیسانس

آن خرانی که درون چه بدند

دکترای افتخاری هم شدند




در سوگ دوست نازنینم "فرنوش بهرامپور"

بــرف آمد، سرد شد، خاموش شد چون آذرش

هــیمه ها یخ بست، بی هرم حضور پیکرش

رفت، ما را پشت سر بگذاشت با سرمای دی

آسمان بارید آنشب، تا سحر چشم ترش

مــهربان من چرا نامهربانی ساز کرد؟

پــرکشید و رفت و من جا مانده ام پشت سرش

وقت رفتن گفت با یاران: "خدا حافظ، همه"

راهی قرب خدا شد، "کاوه" ماند و خاطرش