سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

مطالبات

آشیخ سلام، حال شما؟
بس دهن خیلیارو
یه وخ نگی فلان کَسَک


 

چه طوره احوال شما؟
رأیای امسال شما
شیکَس پر و بال شما


 

حق نداری خسّه بشی
عقاب پر بسّه بشی


 

حرف تو دلم فراوونه
نگی بذار یه وخ دیگه
شاملو که گف، امروزو گف


 

نگی بذار تا بمونه
همین حالا وخت اونه
خونۀ دیوا داغونه


 

حق نداری خسّه بشی اسیر و دس بسّه بشی

 

گفتی دوباره این وطن
حالا دوباره اومدی
قولای گنده ای دادی


 

گفتی دوباره شیخ حسن
با رأی ما، با رأی من
حرفا زدی خیلی خفن


 

حق نداری خسّه بشی طوطی نوک بسّه بشی

 

گفتی حصار و میشکنی
گفتی که از دستای ما
گفتی طنابا پوسیده


 

پرده ها رو پس می زنی
زنجیر و بند و می کنی
اونا نخن، تو سوزنی


 

حق نداری خسّه بشی با نخشون بسّه بشی

 

هرچی که گفتی یادمه
تو تبریز و ارومیه
مثل یه شیر می غریدی


 

تو اصفهان واسه همه
حرفا زدی بی واهمه
البته باز خیلی کمه


 

حق نداری خسّه بشی شیر قفس بسّه بشی

 

وخ نداری خیلی زیاد
قول دادی و مثل یه مرد
واسه رسیدن به هدف


 

هزار و چارصدم میاد
گرو گذوشتی سیبیلاد
باید بری عینهو باد


 

حق نداری خسّه بشی آهوی پا بسّه بشی

 

یادت میاد شعرای من؟
بپا دلارو نشکنی؟
تو راه مردم باشی و؟


 

که گفتمت با فوت و فن؟
خیلی خطرناکه حسن؟
باشی امید مرد و زن؟


 

حق نداری خسّه بشی امید یخ بسّه بشی

 

یه حرف دیگم بودش، راسی
همون جوری که گفته شد
سه چار دفه دلا شیکس


 

بی ترس و بی رودرواسی
تو اخبارای بیست و سی
نگی زیادی حساسی


 

حق نداری خسّه بشی از گله دل بسّه بشی