-
داستان فقر
پنجشنبه 10 مرداد 1353 02:13
عکس اثر هنرمند عکاس جوان خانم " مونیکا دزفولیان " است دیروز و پریرو نه، پس پریروز تو دکونک کوچیکش پینه دوز با خودش حرف می زد به آتیش برف می زد دل و روحش شده جفت به خدا کفر می گفت چی می گفتش نمی دونم اون چه می دونم می خونم اوم ........ می گفتش * * * ای خدا، او آخدا ... تو که تو آسمونا رو تخت عاج می شینی این...
-
شعر تو
یکشنبه 28 بهمن 1352 00:47
دوباره چشمانت را چون توهم رنگ سحر! به من بدوز دوباره صدایت را چون پژواک سکوت! در گوشم طنین انداز کن دوباره اندامت را چون رویای وجود! در برم جای ده دوباره دستانت را چون پیچش مار کبری! بر بدنم حلقه کن و دوباره پاهایت را چون سیل غم! به سویم روان ساز
-
برای هرکسی جز تو بگویم شعرکی در قالبی لیکن ...
پنجشنبه 4 بهمن 1352 23:52
برای عاشقان گویم برای آن که سودایی به سر دارد برای آن که احساسی برای زردی گل های یخ دارد برای مردمان پاک و خون آلود برای مردمان بخت برگشته برای هرکسی جز تو * * * برای عاشقان گویم برای تو نه که در سینه ات قلبی ندارد جای برای تو نه که احساسی غیر از پوچی فکری نهادت را نمی سازد برای خود و دیگر مردمان شهرکم من شعر می گویم...
-
راه دیگری نیست
دوشنبه 1 فروردین 1300 23:36
منشین، ز جا برخیز، راه دیگری نیست بستیز، یا بگریز، راه دیگری نیست یک حلقه در گردن، چنان آونگ از دار یا در ستم آویز، راه دیگری نیست نامی به تاریخ از تو خواهد ماند، بگزین شیرویه یا پرویز، راه دیگری نیست وقتی سم اسب مغول سرخ است از خون جز جنگ با پرویز راه دیگری نیست گر طالب عطر بهاری، همتی کن بگذر از این پائیز، راه دیگری...
-
سقف افسانه ها
دوشنبه 1 فروردین 1300 19:50
حنجره بسته، هیچ روزن نیست معبری هم برای شیون نیست چشمۀ شعر باز جوشان است لیک حرفی برای گفتن نیست روشنای نگاه نرگس رفت سخنی بر زبان سوسن نیست گفته ام با زبان مادریم: مادرم هم زبان با من نیست دامن از خون و اشک آلوده است پاک تر زاین، به شهر، دامن نیست پا به پایم بیا که بگریزیم کرۀ ارض جای بودن نیست بپریم از ستاره بالاتر...
-
هفت طرح پیاپی
دوشنبه 1 فروردین 1300 19:29
طرح یک شاید که بغض پنجره ها یک روز از اشک های این هشتاد ساله ابر بی باران بگشاید و سیلاب خشم رود دریای پر تلاطمِ انسان را موجی دگر شود طرح دو در خشمناکیِ طوفان و موج و باد کشتی غوطه ور – انسان – گه در فراز گاه در فرود در این یگانه گسترۀ آبی وسیع چشم انتظار غرق شدن در کجال این دریای بی کرانۀ تنهایی و غم است طرح سه از...
-
یکی رها کندم
دوشنبه 1 فروردین 1300 18:58
پرنده ای که ز پرواز خود جدا مانده است هزار سال پریده، در ابتدا مانده است نخورده تیری و بالش شکسته و زخمی است قفس ندیده، ولیکن در انزوا مانده است ورای حد خیال تو سقف پروازش ولی به خاک نشسته، ز کوچ جا مانده است یهودواره نشسته است و لوح ده فرمان چنان دو وزنه سنگیش بر دو پا مانده است نه مایل است که پر برکشد به اوج عروج نه...
-
جیش می کنم
دوشنبه 1 فروردین 1300 18:04
در مستراح شعر کهن جیش می کنم من شاعرم، ز دول دهن جیش می کنم یاران به قبر شهر کهن ریق می زنند تنها در این مسابقه من جیش می کنم با یاری درازی احلیل طبع خویش بر باغ و کوه و دشت و دمن جیش می کنم بر ریش هرچه شاعر نو تیز می زنم بر فرق شاعران کهن جیش می کنم اول به شاعران شهیر وطن، سپس بر شاعران چین و ختن جیش می کنم سرتاسر...
-
چارانه ها (جِد)
دوشنبه 1 فروردین 1300 16:35
عمری که همه صوم و صلاتم بُد راست شیطان به فریب از دلم ایمان کاست امسال مه صیام دل ساغر خواست سالی که نکوست، از بهارش پیداست تو و عرش کبریائی، من و کلبۀ نداری نبود در آن و در این، همه ثروتی است جاری تو که ایزدی، خدایی، نرسی به گرد پایم که مرا یکی چو تو هست و تو چون خودی نداری عروه الوثقای من گیسوی توست قوس محرابم خم...
-
مقام ومیز همچون روسپی است
دوشنبه 1 فروردین 1300 16:12
نام یزدان ابتدای کار ماست زاین سبب ایزد همیشه یار ماست ای صبا از ما بر آن جویای نام در رجائی شهر برسان صد سلام واین نصیحت نیز از مایش رسان زاین غرور و کبر بگذر ای جوان کاین مقام ومیز همچون روسپی است دل بدان بستن مرام عقل نیست روسپی یک دم از آن توست و بس کی شود عاقل بدین کس هم نفس؟ گاه نفست بر تَبَختُر می کشد زآتش نخوت...
-
چارانه ها (طنز)
دوشنبه 1 فروردین 1300 14:46
گفتم به نگار شوخ و شنگ و زفتی تا شیخ نشین ها به چه نیت رفتی لبخند زد و گفت: سیاست این است افزایش صادرات غیر نفتی جمعیت افزون شده است ای وای یک کاری کنید بگذرید از خواب، یاران، اندکی یاری کنید گوش بر حرف رئیس بخش بهداری کنید لطفاً از آوردن اطفال خودداری کنید از چهره گل نقاب ها بردارید ابر از رخ ماهتاب ها بردارید الله...
-
عوض کنم
دوشنبه 1 فروردین 1300 13:03
باید که انتخاب ننم را عوض کنم 1 یعنی که با سلیقه زنم را عوض کنم گیرم که بوده است ب ب یا که سوفیا وقت است سوفیا لورَنم را عوض کنم با آنجلی جولی و جنیفر لوپز، یکی باید که همسر خَفَنم را عوض کنم من بت پرست و جمله الّه جمیل، پس باید که با اله صنم را عوض کنم آهووشان اگرچه ز من می رمند لیک با یک غزال، کرگدنم را عوض کنم در...
-
او را دیدم
دوشنبه 1 فروردین 1300 12:07
او را دیدم با قامتی میانه و با سینه ای فراخ به آیه های بلند غرور می مانست بر گونه های او انبوه محاسن سیاه و پرپشتش به ماه و به خورشید نه، به نور می مانست او را دیدم حتی سلام مرا نیز پاسخ گفت نور از صدای لطیفش نمی شکست او خود ترانه بود و به شعر و شعور می مانست
-
شراره ها
دوشنبه 1 فروردین 1300 10:54
چه کرده ای به فراقم، که از فراق تو شادمبگو که دل به که دادی، که دل به غیر تو دادمعاشقانی بی قرار، خونیانی غم زدهسینه ها در انتظار، دشنه ها ماتم زده منی که همچو گل آفتابگردانمچگونه چشم تماشا ز تو بگردانم گر این حلوا به دست شیخ افتدگمانم نیست تا افطار پاید ای شیشه ترد جیوه آگینای آینه، ای حجم دروغینبه من گویند این اطراف...
-
چارده
دوشنبه 1 فروردین 1300 04:47
تندریم و گوش، کر داریم ما آذرخشیم و شرر داریم ما ابر نیسانی باران آوریم در دل خود شور و شر داریم ما نو بهاریم و به گل آبستنیم غنچه های خوبِ تر داریم ما رنگ پائیز از زمستان زادگان دشمنانی بد گهر داریم ما باغبان را گو هزاران باغ گل از فدک هم تازه تر داریم ما تیغ بر فرق شقایق می زنند هر سحر شق القمر داریم ما ژاله ایم و...
-
به کفتاران و کرکس ها می اندیشم
دوشنبه 1 فروردین 1300 04:03
به کفتاران می اندیشم به کفتاران و کرکس ها به این دریادلان پاک به این ها که برای سیری و ماندن نمی بندند طمع در جان یک جاندار و تنها لاشه های مانده از کشتار وحشی های دیگر را به عنوان طعام خویش بگزیدند به کفتاران می اندیشم به کفتاران و کرکس ها به این دریادلان پاک
-
برره
دوشنبه 1 فروردین 1300 03:39
نه من از چاپلوسان دیارم نه بادمجان به قابت می گذارم فقط جون عاشق خاگینه هستم مرا بگذار پاچه ت را بخارم همه "ووی گوشگولانس" اینجا کجا بید برره مظهر ایران ما بید که هر قفلی کلیدش پول بیده وَ خارش درد جمله پاچه ها بید از زبان آقای مهران مدیری : نه از لیلون خود قَر کرده بیدم نه من عشق از خودم در کرده بیدم گرفتم...
-
ابوالحسن ورزی
دوشنبه 1 فروردین 1300 03:03
نه ذوق نغمه، نه آزادی فغان دارم چه سود از آن که به شاخ گل آشیان دارم ابوالحسن ورزی ا میر شعر رسید و شعف به جان دارم بـ ـه جان خود شعف از یار مهربان دارم و رای حد تصور، غزال دشت غزل ا مید ما ز ره آمد، ببین که جان دارم ل هیب شعله شعرش، چو بر بیاض افتاد حـ ـکایت سخنش گوئیا عیان دارم سـ ـخن سرای ادیبی که با کلامش دل نـ...
-
بوی حوا، بوی گندم، بوی مار
دوشنبه 1 فروردین 1300 01:49
گفت " بوی تازۀ نان می دهی " بوی گیسوی پریشان می دهی بوی عطر دختران تازه رس بوی بوسه، بوی پستان می دهی بوی سنگین شراب خانگی بوی مخموران و مستان می دهی گویمت : بوی عجوز روسپی بوی پیکرهای عریان می دهی بوی خون دختر رز کی دهی؟ بوی خون حیض هیزان می دهی بوی حوا، بوی گندم، بوی مار بوی هبط نسل انسان می دهی بوی دیو و...
-
مناجات خونین
دوشنبه 1 فروردین 1300 01:47
مناجات علی امشب به خون آغشته تر بود که هر شب خون ز چشم و امشبش از فرق سر بود خطا گفتی " به می سجاده رنگین کن " که یاری به خون سجاده رنگین کرده، شاعر بی خبر بود طبیبان مرهمش را شیر و شکّر خوانده بودند از این رو قاتلش را شام از شیر و شکر بود در این غم تا مبادا قاتلش بی شام ماند علی را شام بیماری فقط خون جگر...
-
آه می کشم، رنج می کشی
دوشنبه 1 فروردین 1300 01:44
مَرحَباً بِکِ یا حَبیبَتی پاسخی بده، از چه ساکتی؟ در سکوت هم عین گفتنی گفتنی تر از هر حکایتی من فسانهای نیمه کارهام داستان من را نهایتی فی فِراغِک اِنّی اَموتُ بَل اَنتِ اِبتِداءٌ بِغایَتی من تو را زِ دل آه می کشم رنج می کشی، بی شکایتی هر فرازی از داستان من بر سکوت تو هست آیتی اِنّی اِستَغَرَّق لَفیالظُّلوم اَنتِ...
-
Microsoft
دوشنبه 1 فروردین 1300 01:23
برای دریافت فایل صوتی این شعر روی همین متن کلیک کنید آن یکی می رفت سوی Microsoft در سر خود صد خیال خام بافت گفت با خود، من که یک IT Man م میروم آنجا و کاری می کنم می روم System Analyzer شوم یا به software gang شان ناظر شوم با Billy Gates می نشینم روبرو می دهم آموزش software به او سرپرست Head Offic ش می شوم خود شریک...
-
مثنوی عاشورا
دوشنبه 1 فروردین 1300 01:05
تا خدا از خاک آدم آفرید کربلا را خاک ماتم آفرید گفت: آب و آتش و خاک و هوا آفریدم بهر ختم الانبیا گر نشاط اوست شادی جهان از چه شد این وادی غم ها عیان؟ کز ازل خاکش به خون آغشته بود در فراتـ ـش موج هم سرگشته بود آسمانش روز و شب از بس گریست این زمان دیگر به چشمش اشک نیست یا اگر هم گریه ای گاهی کند رود او بر خاک کوتاهی کند...
-
دور باطل
دوشنبه 1 فروردین 1300 00:47
مائیم و لبی تشنه، ایشان و قدح پُر می این حسرت و غم تا چند؟ واین جام تهی تا کی؟ بر گریۀ ما خندند، وز خنده شان گرییم این دور نَبُد باطل؟ این دوره نگردد طی؟ انصاف نباشد این کافتد ز غم و شادی در حنجره مان هق هق ، در حنجره شان هی هی پیشانی ایشان را بنوشت قضا اینسان بی ساقی و می هرگز، بی مطرب و نی هم نی چون نوبت ما آمد،...
-
تو ای زن قدر خود بشناس
دوشنبه 1 فروردین 1300 00:38
سحرگه آسمان از مس تمام روز از سیماب غروب از آهن سرخ و شب از فولاد دود اندود هوا سنگینِ سنگین بود تمام روز و شب دستان دیوی تیره بر هر شیشه ای انگشت می مالید و روز از شب سیه تر بود درون کلبه ای تاریک زنی از درد به بی تابی به دور خویش می تابید ودستان عجوزی همچنان انگشت آن دیوسیه برشیشۀ اندام این زن روغنی راباسرانگشتان...
-
پا به پا همگام با خدا
دوشنبه 1 فروردین 1300 00:03
تا صبح یک شب با خدا همراه بودم من هم چو او از راه و چاه آگاه بودم شام درازی بود و راهی مِه گرفته بر پردة مِه خاطرات عمر رفته شد جلوه گر مانند فانوس خیالی من می گذشتم، با چه شوری، با چه حالی آن شب خدا تا صبح با من بود، با من خورشید بالا آمد و شد دشت روشن برگشتم و انداختم نیمه نگاهی بر راه شب پیموده ام، خواهی نخواهی...