سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

خدعه خدعه

به یازده خم می گرچه دست ما نرسید

بده پیاله که یک خم هنوز سربسته است

فرید اصفهانی

به یازده خم می من هنوز بر آنم

که تا ازین خم دیگر نخورده ام مانم

به تاک پاک قسم، تا ننوشم از شهدش

به خدعه خدعه اجل را ز خویش می رانم

خدا کند که دل ساقیم به رحم آید

به جام من بفشاند، که جان برافشانم

اگر که ساقیم اویست و می از این خمره

شراب خوارترین مردمان دورانم

ملولم از سده های خمار جان فرسا

به خلسه می برد این درد می تن و جانم

اگر فقط نمی از این می کهن نوشم

غزل به کوچه چو مستان شهر می خوانم

تمام چشمة کوثر نمی ز خمرة ماست

که سلسبیل شده جوی باده، می دانم

شبی به خواب، به دستم نهاد ساقی جام

بگفت نوش بود بر تو شیره جانم

از آن شبی که به خوابم چو مهر برتابید

هزار شب گذرد، باز نوربارانم

ز فیض نور زلالش که بر دلم افتاد

به نزد اهل خرد آبگینه گردانم

تو دیدی اشکم و گفتی که بحر آرام است

ز شوق نیست، که دریاچة پریشانم

پیاله را بشکستم، اگر چه پر می بود

گناه کرده ام اما، بدان پشیمانم

گناه صعب من از عفو او فزون تر نیست

ز خشم تاک نترسم، ز خود هراسانم

بسان مَه که گریزد به شوق مهر از شب

به شوق روی وی از خویشتن گریزانم

هر آن که نوشد از این خم، اگرچه در رویا

کمینه بنده درگاه قدس ایشانم

به سطح دایرة این جهان چو کانون است

که همچو وی نبود در محیط امکانم