سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

شیخ کلید دار

هوار هوار بردن سوژۀ شعر ها رو

به جای اون آوُردیم شیخِ کلید دارو

یه سی سالی می گفتیم آمریکا دشمن ماس

یه لحظه ول نکردیم مرگ بر آمریکا رو

اما تو این هش ساله همش به هم می گفتیم

غضنفر و بگیرش ول کن مارادونا رو

قفل زده هی غضنفر رو هرچی که تونسته

از لبِ شاعرا تا مشتای تو هوا رو

آشیخ حسن وَختشه بیای با شاکلیدت

یکی یکی وا کنی قفلای بی شمارو

گفتی خودت صد روزه تَوَقُمون زیاد نیس

یه قُف تو روز بسه تا داعا کنیم شما رو

کلید فقط برای وا کردنِ قفلا نیس

یه وَخ باید یه جایی ببندی قفلِ وا رو

من چه مثالی بگم؟ خودت که اوسا کاری

تو یک کلاس درس میدی هزار تا مثل ما رو

از یه طرف ببند و از اون طرف وازش کن

قفلِ درِ کهریزک خونۀ سینما رو

یادت میاد گفتمت بپّا دِلا نشکنه؟

آخه ماها جا دادیم تو این دِلا خدا رو

حرفی از اون شعره شد یه چیزی یادم افتاد

حوصله کن تا بگم قصۀ ماجرا رو

یه شب همین جوری که بین خواب و بیداری

نیگا می کردم انگار فیلمِ بعد افطارو

مبایل من زنگ زد و گوشی رو ورداشتمش

اَلو اَلو بفرماین آخه می خواین کجا رو؟

عیال من که اون جاس گُف کیه؟ گفتم بِهِش

نه افتاده شماره نه می شناسم صدا رو

یکی از اون طرف گُف شیخ حسن و تو گفتی؟

دیدم بی رودرواسی لرزش دست و پا رو

گفتم: بله، بفرما امریه؟ در خدمتم

گُف چرا نشناختی پس صدای خوب ما رو؟

گفتم تِمِ صداتو دوسش دارم ولیکن

رو تحریرات کار بکن بزن به دل جلا رو

خندید و گُف مهندس شیخ حسنم، شیخ حسن

که گفته بودی به من بپا نکن خطا رو

گفتم آقا مخلصیم یه وَخ جسارت نشه

درد دلی ساده بود می شناسی شاعرا رو

گفتش نه، حرفِ حقِّ حرف حق و باید گُف

تا من رئیس جمهورم می دم همین شعار و

حالام واسه تشکر می خوام بگم بیایی

مراسم تحلیفم تو مجلس شورا رو

گفتم نه بابا، ایول چه انتخابی کردیم

عجب رئیس جمهوری می ارزه یه دنیا رو

از ذوق پریدم از جام که افتادم رو زمین

یهو پریدم از خواب شکستم این رویا رو

حالا که شدی رئیس جمهور

جناب آقای دکتر حسن فریدون روحانی

آشیخ حسن، سلام از دور

امروز خدای کعبه و طور

این بنده خود نموده مأمور

تا بار دگر بدون سانسور

گوید نبری زیاد آن شور

حالا که شدی رئیس جمهور  

گفتیم نه ما چپیم، نه راست

گفتی ره اعتدال با ماست

آن جمعه که مرد و زن به پا خاست

هجده میلیون نفر تو را خواست

پس از همه وعده ها مشو دور

حالا که شدی رئیس جمهور  

بربند در دروغ گفتن

قفلی ز زبان خلق برکن

قفل در حَصر دوست بشکن

قفلی در اختلاس ها زن

بی بهره مکن کلید مشهور

حالا که شدی رئیس جمهور  

سلول مکان دزد و جانیست

کی خانه رودکی و مانیست

با اهل هنر جفا روا نیست

هرکس که چنین کند روانیست

جان تو و جان تار و تنبور

حالا که شدی رئیس جمهور  

برخاست ز تخت دیوِ منفور

ایران همه گشته شاد و مسرور

تو مثل سلیمان شده مأمور

در قبضه توست غول تا مور

بر تخت و کله مشو تو مغرور

حالا که شدی رئیس جمهور  

ضحاک و دو مار تشنة خون

کردیم ازین سرای بیرون

برخیز برای حفظ قانون

من کاوه ام و توئی فریدون

دادم به کَفَت بیرق و منشور

حالا که شدی رئیس جمهور