سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

هوی حسن

اتل متل نون و پنیر و پسّه

حسنی بیشین برات بگم یه قصه

قصۀ غصه، دلای شیکسّه

حرفای تکراری پینه بسّه

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

نگفتمت که تخم گل بپاشی؟

نگفتمت تو مثل اون نباشی ؟

حالا که توی پاستوری، داداشی

تو کار گلکاری بگو کجاشی؟

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

حرفای تو یادمونه، مو به موش

عمل به قولایی که دادی پس کوش؟

حق نداری که بندازی پشت گوش

بازی که نیس، یادم تو رو فراموش

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

ورچیدن رانت و تبانی چی شد؟

قولای صد روزه و آنی چی شد؟

کلید و رنگ ارغوانی چی شد؟

اون حسن خوب و مامانی چی شد؟

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

بس نبودش هش سالِ دور پسرفت؟

سهمیه و کارت و گرونیِ نفت؟

تموم نمیشه طرحای هشلهفت؟

حرفای چن سال پیش من یادت رفت؟

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

گفتی که رونق میدم اقتصادو

که هیشکسی یارانه رو نخواد و

رو سرمون این کلاه گشادو

گذاشتی و ندیدی انتقادو

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

گذاشتی پا جای پای احمدی

نژاد و افتادی تو راه بدی

با قول وا کردن قفل اومدی

خودت یه قفلی روی قفلا زدی

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

با این همه چراغ بازم بیراهه؟

خاصیت چشم و چراغ نگاهه

نمی بینی که روزمون سیاهه؟

چشم و ببندی نبینی گناهه

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

تظاهرات مینودشت و دیدی

جوانرود و اهواز و رشت و دیدی

آخه تو که هشتاد و هشت و دیدی

هرچی به اون قبلی گذشت و دیدی

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

حرف دلاشون و تا مردم زدن

تو هم که گفتی همه خار و خَسَن

حرفات و کارات مث محمود شدن

توقمون بیشتر از این بود حسن

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

اگرچه پندم رو نمی پذیری

حالا که کارنامۀ رد می گیری

پیشتر از اون که از حیا بمیری

باید جلوی محمود و بگیری

هوی حسن! حرفم و گوش نکردی

قفل و دیدی، کلید و توش نکردی

 

کاوه        ارزروم                  2019/11/20           1398/8/29

تهی چون سبوی ترک خورده

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

با یاد و احترام به قیصر امین پور و در سالروز سفرش

 

( سراپا اگر زرد و پژمرده ایم)

زِ رنگِ دو رنگان دل افسرده ایم

پُریم از همه وعده های تهی

تهی چون سبوی ترک خورده ایم

کنون نیستیم از تو اندوهگین

که تنها زِ دست خود آزرده ایم

به جای تراپیست، مالیده ایم

به جای دوا طعنه ها خورده ایم

به ما فخر مفروش ازآن جایگاه

ترا ما سرِ کار آوُرده ایم

و حتی کلیدی که در دست توست

خودِ ما به دست تو بسپرده ایم

من و ما دفاع از وطن کرده ایم

تو چون می زنی لافِ ما بُرده ایم؟

(گواهی بخواهید اینک گواه

همین زخم هایی که نشمرده ایم)

چهل سال کافیست، پایین بیا

ز دوشی که بر آن ترا بُرده ایم

نشستی سَرِ گُرده مان چند گاه

از امروز گُردانِ بی گُرده ایم

ندامت اگر بس، که ما نادمیم

وگر نیست کافی، شکر خورده ایم

دلی پر ز حسرت، سری پر ز کین

(از این دست، عمری به سر برده ایم)

کاوه        ارزروم                  2019/10/30          1398/8/8