لبخند زیبائی است در بند لبانت
تفسیر زیبائی است لبخند لبانت
ما را نمک گیر کلامی زان دو لب کن
دریای قم تنهاست همچند لبانت
آری که یک دریا نمک آن جا نهفته است
در بین شیرینی چون قند لبانت
خواندم لبانت را نمک، در پاسخ آن
گفتی نمک، این بود خود پند لبانت؟
دریاست، در هر موج مروارید دارد
زیرا که دردانه است فرزند لبانت
زنبور شکّرخواه لب هایم نشیند
بر غنچه های شهدآکند لبانت
تا کی گزم لب های چون گز، پسته آسا
لب می گزم در حسرت قند لبانت
در روز وصل از بوسه ای گل کاشتم تا
بشکفت همچون غنچه پیوند لبانت
چون مجمر آتشگه زرتشت، در هجر
می سوختم از زند و پازند لبانت
با جان و دل در عمق آن چاه زنخدان
می افتم ار ره داد ترفند لبانت
هرگز نمی گیرد، دلم لب، یا لبم دل
چون مادری از طفل دلبند لبانت
در لیلةالاسرا روم، گر اذن یابم
از شام گیسو تا سمرقند لبانت
مثل همیشه زیبا و دلچسب ودرخور تحسین..وچقدر با تصویر همخوانی دارد..درود بر شما استاد ....
سپاسگزارم