زیر اون گنبد سبزت باخچۀ سبز خداس
تو خونهت باغ بهشته، سبزِ سبزه، با صفاس
اومدم تا در خونت رام ندادن تو بیام
بابا ما غرق گناهیم تو جهنّم جای ماس
سرمو کج می کنم، من یهو بغضم می گیره
به خودم میگم فلونی، تو کجا؟ این جا کجاس؟
دو تا چشمام خیس خیسه، نه غمه نه شادیه
چشِ چپ گریۀ شرمه، اشک شوقِ چشِ راس
زیر لب یه چیزی میگم، نه داعاس نه ذکر حق
فقد و فقد یه چیزه، آیه های التماس
یه دَفه گُر می گیرم، تب می کنم، داغ میشم
تب عشقه نمی دونم یا تب شرم و حیاس
هر چی هَس آتیشِ قلبه که می ریزه تو تنم
از دلم چیزی نمیگم، که خودش پیش شماس
یه کتاب رو دسّامه، دسّامو بالا می گیرم
نه کتاب قرآنه و نه دسِّ من دسِّ داعاس
دسّامو بالا می گیرم تا نبینن اشکامو
کتابه نامۀ اعمالمه، سنگین و سیاس
کتاب رو دسّاتو بیگیر بالا، گریه نکن
یاد مدرسه می افتم، تنبل تهِ کلاس
بیا وُ دفتر ما رو هر چی هَس خطش بزن
بد و خوب هرچی که بوده، بخشش از بُزُگتراس
مَ می خوام برم یه جایی که همه وختی میرن
همه چیزشون سفیده، ته دل تا به لباس
منو این جا رام ندادن، تو میگی اونجا برم؟
تا کتابمون سیاهه سد رامون همه جاس
این کتابمو بیگیر، چه میدونم؟ بسوزونش
یه کتابِ نو بده من، که سفیده مثِ یاس