چه کرده ای به فراقم، که از فراق تو شادم
بگو که دل به که دادی، که دل به غیر تو دادم
عاشقانی بی قرار، خونیانی غم زده
سینه ها در انتظار، دشنه ها ماتم زده
منی که همچو گل آفتابگردانم
چگونه چشم تماشا ز تو بگردانم
گر این حلوا به دست شیخ افتد
گمانم نیست تا افطار پاید
ای شیشه ترد جیوه آگین
ای آینه، ای حجم دروغین
به من گویند این اطراف نبود هیچ تا پستا
نمی دانند من خود آسیابانم در این صحرا
تا که از دستان سربی زخمه ای بر سازهاست
گوشۀ صدری دگر مجموعۀ آوازهاست
کاوه تهران 78/5/5
یک کاوه لازم است که آهنگری کند
ضحاک اگر که بار دگر رهبری کند
تهران 65/1/12سعید سلیمان پور ارومی:
تا خراب از می شدم ، بردند پیش زاهدم
بررسیمان کرد و گفت :«این قابل تعمیر نیست!»
کاوه:
کاشکی پیش من آیی، من که پیر مذهبم
چون که تعمیر شما در حد آن بی پیر نیست
تهران 30/2/93
گر که مداحان همه باشند همچون این صنم
کم ز چوبی نیستم، منبر بسازید از تنم
تهران 93/3/11
پس از توقیف نشریۀ "آسمان"
آسمان بار امانت نتوانست کشید
گشت توقیف که هرکس بتواند بکشد
"به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟!"
بخواست جام می و گفت: پس چرا خالیست؟
"به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟!"
جواب داد ولم کن اجالتاً مستم
تهران 17/7/93
وقتی سیاهچاله مقصد تبعید نور شد
حبس "فتیله ها" به یک دو بهانه بعید نیست
تهران 94/8/21
فقط این پنج حرف و قصه کوتاه
برادر، گرگ، خون، پیراهن و چاه
تهران 94/8/27
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
پس چرا در کل مجلس هیچ دانشمند نیست؟
تهران 94/9/2
"گل" در بر و می در کفِ دیوید بکام است
آن کس که چنین روز نمی خواست کدام است؟
تهران 95/6/16
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم
لیک دیگر نه به این حد و نه در این ابعاد
تهران 96/3/17
بی چاره درخت های خانه
خم کرده به زیر برف شانه
تهران 96/11/8
قالیچۀ پرنده چرا از اوج
بر خاک خشک این وطن افتاده؟
آیا نگین و مُهر سلیمانی
در دست دیو و اهرمن افتاده؟
ارزروم 98/10/22
خیلی هم خوب
سپاسگزارم
از اولی
چه کرده ای به فراقم که از فراق تو شادم
بگو که دل به که دادی که دل به غیر تو دادم
واقعا چی میشه که یه آشنا بعضی وقتا از هر غریبه ای غریبه تر میشه؟
یه حسی تو من زنده شد ولی نمیتونم تشخیص بدم دقیقا چیه