نه ذوق نغمه، نه آزادی فغان دارم
چه سود از آن که به شاخ گل آشیان دارم
امیر شعر رسید و شعف به جان دارم
بــه جان خود شعف از یار مهربان دارم
ورای حد تصور، غزال دشت غزل
امید ما ز ره آمد، ببین که جان دارم
لهیب شعله شعرش، چو بر بیاض افتاد
حــکایت سخنش گوئیا عیان دارم
ســخن سرای ادیبی که با کلامش دل
نــهاده داغ سکوتی که بر زبان دارم
وداد یار عزیزی که آمده است از ره
روان اشک ز دیده به رخ نشان دارم
زهی رسیدن استاد شعر زی میهن
یــگانة سخن اینک در آشیان دارم
در محفل بازگشت ابوالحسن ورزی پس از آن که ایشان غزلی با مطلع اشاره شده خواندند ارتجالاً سروده و به ایشان تقدیم شد
وبلاگت خبرنامه نداره از آپ شدنش خبردار بشم؟
از امروز یکی از طرفدارای وبلاگت شدم.
لطفا وبلاگت رو توی دایرکتوری سایتم لینک کن
متنظرتم.
از این که پسندیدید خوش حالم
تقریباً هر روز دارم مطالب جدید وارد می کنم
در اولین فرصت خبرنامه هم به وبلاگ اضافه خواهم کرد
در مورد تبادل لینک، به علت عدم تجانس موضوعی شرمنده ام، ولی شما اگر مایل باشید می تونید لینک منو بذارید
وبلاگت خبرنامه نداره از آپ شدنش خبردار بشم؟
از امروز یکی از طرفدارای وبلاگت شدم.
لطفا وبلاگت رو توی دایرکتوری سایتم لینک کن
متنظرتم.