سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

پا به پا همگام با خدا

تا صبح یک شب با خدا همراه بودم

من هم چو او از راه و چاه آگاه بودم

شام درازی بود و راهی مِه گرفته

بر پردة مِه خاطرات عمر رفته

شد جلوه گر مانند فانوس خیالی

من می گذشتم، با چه شوری، با چه حالی

آن شب خدا تا صبح با من بود، با من

خورشید بالا آمد و شد دشت روشن

برگشتم و انداختم نیمه نگاهی

بر راه شب پیموده ام، خواهی نخواهی

دیدم که در طول ره طولانی ما

از ما دو ردِّ پا به جا مانده است آن جا

دستی نمودم سایه بان چشم هایم

تا ردِّ پای خویش را بهتر بپایم

دیدم در آن راه شبانه جای بر جا

یک ردِّ پا از ما به جا مانده است تنها

یعنی که در آن لحظه های شاد و آرام

پیداست هر دو ردِّ پا همراه و همگام

امّا به هر جائی که از من بخت برگشت

یک ردِّ پا مانده است بر روی تن دشت

ابرو کشیدم در هم و دستش گرفتم

قدری فشردم، زیر لب با شکوه گفتم:

تو گفته بودی با منی، پیوسته، هرجا

تنها رفیق شادیم بودی؟ خدایا

امّا در آن هنگامه های سختی و شرّ

با من نبودی، ردِّ پایت نیست، بنگر

رفتی مرا تنها رها کردی، تو تنها

آن سو نگه کن، ردِّ پایت نیست حتّی

امّا خدا لبخند شیرینی زد و گفت:

بهتر نگه کن بر دو ردِّ پای همجفت

ما رهنورد کهنه این پیر دشتیم

همپای هر ره پو از این صحرا گذشتیم

ما رهبری کردیم آدم را در این خاک

بال بشر گشتیم، تا پیمود افلاک

گفتیم تا پایان ره ما با تو هستیم

همراه یونس(ع) در دل ماهی نشستیم

گفتیم بر دریا بران، ای نوح(ع) ، بی بیم

"سَخَّر لَنا هذا" بگو، ما ناخدائیم

ما دست در آتش زدیم و گل درآمد

در نیل تا ما پا نهادیم آب پس زد

ما با دم عیسی(ع) به بیماران شفائیم

آن کس که تاج خار بر سر داشت، مائیم

دندان ما بشکست، نی دندان احمد (ص)

بر فرق ما خاکستر آمد، نی محمد(ص)

آن جا که راه سخت تا یأست کشانده است

دانی چرا یک ردِّ پا بر دشت مانده است

آن ردِّ تنها، ردِّ پای ماست، نی تو

امّا نگویی راه پیمودیم بی تو

پنداشتی ما بر سر صحرا پریدیم؟

نی، ما تو را آن جا به دوش خود کشیدیم