ای شب تاریک ـــ سفیر مرگ
بگو تا کی
زمین و آسمان را تیره می خواهی؟
با طلوع بانوی خورشید
هر سحر یک دختر آبی ــ یعنی آسمان روشن از خورشید ــ
در تمام وسعت این آسمانِ پاک می آید
وَ از آن بالا
تمام خاک میهن را
به عشق و شور و شادی
باز می بیند
برای او تفاوت نیست
بین دشت و کوه و جنگل و دریا
بین دانشگاه و ورزشگاه
تمام خاک ایران منظر این دختر آبی است
بدان ای شب
تیرگی از تو
ولی روز و رهایی، روشنی و عشق و شادی
ازآنِ عاشقانِ زندگی و شور می باشد
کاوه
ارزروم 2019/9/14
1398/6/23
آقای دکتر روحانی – ریاست محترم جمهوری – بسیار سپاسگزارم
از این که جزو مدعوین سفره اطعام افطاریتان نبوده ام، نمی دانید چه قدر سپاس گزار و خوشحالم
بـرای مـن که هـرگـز یک هنرمند سیاسـی نبوده ام و امروز نباید به دلایل موضع گیری های سیاسی و شرایط روز بین ( #دعوت روحانی_را_رد_نمی_کنم ) یا ( #ما_به_افطاری_نخواهیم_ رفت ) انتخابی داشته باشم دعوت نشدن بهترین توفیق بود
و
برای من که همیشه هنرمندی با عنوان زبان گویای مردمم بوده ام این دعوت می توانست ایجاد تردید کند، که اگر می خواستم خودم را به جای یکی از همین مردم می گذاشتم و بعد، از دیدگاه آنان بین ( #دعوت روحانی_را_رد_نمی_کنم ) یا ( #ما_به_افطاری_نخواهیم_ رفت ) انتخابی داشته باشم هم انتخاب دشواری بود
شک بین این که هر مدعو عام
این دعوت را رد می کند تا نمک گیر سفرۀ شما - شمائی که در طول پنج سال برای رفع مشکلات روزمره اش و خواست های به حقش به بخش عمدۀ پیمان هایتان پایبند نبودید – نشود
یا
این دعوت را می پذیرد تا اوهم (هرچند در حد یک افطاری) سهمش را مانند "خوب ژن ها" از "سفرۀ انقلاب" بستاند و یک شب هم که شده سرِ سیربه زمین بگذارد
حق بدهید که انتخاب دشواری است
برای این که مرا بر سر این دوراهی نگذاشتید بسیار سپاسگزارم – سپاسگزاری ای که دست کم در دو سال گذشته حتی یک بار هم نیازش را احساس نکردم -
در انجیل یوحنا باب اول چنین میخوانیم:
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شده. به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود؛ و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستی
و در آیه 32 سوره توبه چنین میخوانیم:
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ «32».
مىخواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش سازند، ولى خداوند جزاین نمىخواهد که نور خود را به کمال برساند، هرچند کفّار، ناراحت باشند.
سردمان کرده اند
آن چنان سرد
که حتی تنور وعده های دهل وار هم گرممان نمی کند
سنگمان کرده اند
آن چنان سنگ و سرد
که حتی تیشۀ مرگِ معدنچیان هم نمی کَنَدمان
برای سنگ های منجمد
سگ های باز
کلید و گازانبر
چه تفاوت دارد؟
کاوه تهران 1396/2/14
به مصطفی بادکوبۀ عزیز در آستانۀ سفرش به قونیه
ره آوردت کمی عرفان بیاور
کمی عشق و کمی عصیان
بیاور
کمی، تنها کمی
"انسان" بیاور
کاوه تهران 94/9/18
و پاسخ آن نازنین
برادر
جان ، ز طنزت شاد گشتم
زغم ها لحظه ای آزاد
گشتم
تو دانی
عشق و عرفان خود همینجاست
همینجا عاشق « استاد»
گشتم