سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)
سیب کال حوا

سیب کال حوا

اشعار و نوشته های کاوه جوادیه / (کاوه) / (مهندس کاوه) / (کاوه جوادی)

چارانۀ علیرضا حمیدی در پنجاه و نهمین سالگرد زادروزم

چارانۀ زیبائی که علیرضا حمیدی نازنین در پنجاه و نهمین سالگرد زادروزم برای من سرود


ای که پنجاه ونه شدی برخیز


شعر تو بر بدان چو فلفلِ تیز 

دارم امید آن ز نزد شما

غم فراری شود چه گنده چه ریز

مطالبات

آشیخ سلام، حال شما؟
بس دهن خیلیارو
یه وخ نگی فلان کَسَک


 

چه طوره احوال شما؟
رأیای امسال شما
شیکَس پر و بال شما


 

حق نداری خسّه بشی
عقاب پر بسّه بشی


 

حرف تو دلم فراوونه
نگی بذار یه وخ دیگه
شاملو که گف، امروزو گف


 

نگی بذار تا بمونه
همین حالا وخت اونه
خونۀ دیوا داغونه


 

حق نداری خسّه بشی اسیر و دس بسّه بشی

 

گفتی دوباره این وطن
حالا دوباره اومدی
قولای گنده ای دادی


 

گفتی دوباره شیخ حسن
با رأی ما، با رأی من
حرفا زدی خیلی خفن


 

حق نداری خسّه بشی طوطی نوک بسّه بشی

 

گفتی حصار و میشکنی
گفتی که از دستای ما
گفتی طنابا پوسیده


 

پرده ها رو پس می زنی
زنجیر و بند و می کنی
اونا نخن، تو سوزنی


 

حق نداری خسّه بشی با نخشون بسّه بشی

 

هرچی که گفتی یادمه
تو تبریز و ارومیه
مثل یه شیر می غریدی


 

تو اصفهان واسه همه
حرفا زدی بی واهمه
البته باز خیلی کمه


 

حق نداری خسّه بشی شیر قفس بسّه بشی

 

وخ نداری خیلی زیاد
قول دادی و مثل یه مرد
واسه رسیدن به هدف


 

هزار و چارصدم میاد
گرو گذوشتی سیبیلاد
باید بری عینهو باد


 

حق نداری خسّه بشی آهوی پا بسّه بشی

 

یادت میاد شعرای من؟
بپا دلارو نشکنی؟
تو راه مردم باشی و؟


 

که گفتمت با فوت و فن؟
خیلی خطرناکه حسن؟
باشی امید مرد و زن؟


 

حق نداری خسّه بشی امید یخ بسّه بشی

 

یه حرف دیگم بودش، راسی
همون جوری که گفته شد
سه چار دفه دلا شیکس


 

بی ترس و بی رودرواسی
تو اخبارای بیست و سی
نگی زیادی حساسی


 

حق نداری خسّه بشی از گله دل بسّه بشی

 

سرود معدنچیان پرکشیده

سردمان کرده اند

آن چنان سرد

که حتی تنور وعده های دهل وار هم گرممان نمی کند

سنگمان کرده اند

                   آن چنان سنگ و سرد

                   که حتی تیشۀ مرگِ معدنچیان هم نمی کَنَدمان

برای سنگ های منجمد

                   سگ های باز

                   کلید و گازانبر

                                      چه تفاوت دارد؟

کاوه   تهران  1396/2/14

باغ در شکسته

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رفع بلا


جان جواد دوش کجا بوده ای؟

شک نکنی، در دل ما بوده ای

دوش گرفتی و کمر درد رفت

ای که همیشه سرِپا بوده ای

موگرینی آمد، به تو اشتون گفت

بی من بیچاره چرا بوده‌ای؟

گفت کَری من که ترا بوده ام

آه که تو دوش کِرا بوده ای

لیک به انگارۀ دل واپسان

در سفر آمریکا بوده ای

کشک برم تا بر دل واپسان

چون که تو دل واپس ما بوده ای

هوش تو دیدیم گَهِ گفتگو

تیزتر از باد صبا بوده‌ای

آن دگران رنج و بلا بوده اند

صرف، شما رفع بلا بوده ای

خندۀ از قعر دل تو گواست

حکم برنده، شما بوده ای

رنگ نداری و زِرَنگِ جهان

هستی و از روز کذا بوده ای

فارغی از زرد و سفید و بنفش

تو ز همه رنگ جدا بوده‌ای

تهران  94/11/5